ستیای نازنینمستیای نازنینم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

چراغ خونه ی ما

مامان جون و باباجون ودایی جون

1392/7/5 15:03
نویسنده : عاطفه
1,850 بازدید
اشتراک گذاری

تو این هفته مامان رویا وباباجونمو دایی جون پویا اومدن پیشمون ... حیف که زود گذشت خیلی هم زووووووووودافسوساصلا نفهمیدم که کی اومدن وکی رفتننگرانولی خیلی خوش گذشت خیلی و این اومدن خیلی واسم ارزش داشتماچماچاولین روز که مامان اینا باذوق وشوق وارد خونه شدن ستیا چنان جیغ وگریه ای به راه انداخت که حال همه گرفته شدخنثیآخه مامانی شما که بیشتر عمر 4ماهت رو پیش مامان جون اینا بودی حالا انقدر بی وفا شدی که یادت رفت گلابم؟؟؟؟؟؟؟؟ متفکر البته یکم بدخوابی هم در این قضیه موثر بود..به هر حال شما بعد از خوابیدن وقتی که بیدار شدی کم کم خوش اخلاق هم شدی و دیگه شدی همون دخملیه ملوس خودم که ایشالا قلبونش بشم مننننننننماچماچماچتو این چند روز مامان رویا حسابی زحمت کشید وکلی غذا واسم درست کردو تو فریزر گذاشت ومن حالا حالا هاا نیاز به پخت غذا ندارم طبق معمولم کلی زحمت کشید ویه عالم وسیله از شمال اوردن والبته لباس خوشتل واسه شما(مرسی مامان جون وباباجونم)  ایندفعه متاسفانه خاله ندا وعمو میثم نتونستن بیان ولی خیلی بیتابت بودن ومدام میگفتن موقع برگشت شما هم با مامان اینا بیاین شمال ولی خب نمیشد وبابا دانیال کار داشت ... ایشالا در اولین فرصت میریممژهمژهسه شنبه هم حضرت معصومه مارو طلبید ورفتیم قم هورا8شب حرکت کردیم ووقتی برگشتیم خونه شده بود ساعت 2ونیم نصفه شب...خیلی شب خوبی بود واقعا حال وهوای روحانی بود رفتیم زیارت ونماز خوندیم و شام هم همونجا خوردیم وبرگشتیم ...این اولین زیارت ستیا از حرم حضرت معصومه واولین سفرش به قم بودخیال باطلخیال باطلتوی حرم انقدر ذوق میکرد جیغ میکشید وپامیکوبید که همه بهش نگاه میکردن ونازش میکردن همه هم میخواستن بغلش کنن آخمنم که ترسو میگفتم نکنه دخملمو بدزددددددددددنعینکزبانخلاصه که واسه سلامتی همه نی نی ها وبخصوص ستیای نازنینم کلی دعاکردملبخندبریم چندتا عکس ببینیم از این چند روز...

این تابو بابا دانیال واسه ستیا جونی خرید ولی هنوز زوده که بذاریمش اون تو ولی خب همون چند دقیقه ای هم که بود دوستش داشت

یه کم که میگذره شروع میکنه به خوردن تاب..نخور مامااااااااان

این لباس و دستمال سر روهم مامان رویا خرید البته یه شلوارم خرید که تو عکس نیست.مرسی مامان رویاجونمقلب

مامان دامنتو نده بالااااااااازبان

کجارو نگاه میکنی مامان جونم؟منو ببین عسل خانومم

اهاااااااااااااااااا این شد خانوم خانوماااااااا..نگاهتو بخوره مامانقلبراستی یه پشه نامرد شب هنگام دوتا لپ دخترمو خورد پشه ی بدددددددددددمنتظرمنتظر

السلام علیک یا حضرت معصومه

اینم چندتا عکس به سفارش خاله جون ندا که زحمت کشید واین تیشرت خوشتلو واسه ستیا عسلی خرید ولی هنوز اندازش نیست...خاله ندا مرسی عزیزمماچ

دایی جون پویا وستیا خانومم قبل برگشت به ساری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

khale joon neda
5 مهر 92 15:23
avaye khale joonam kheili ghashang shode koli zogh kardam didam
lebasi k man kharidam fek nemikardam enghad bozorg bashe barash
shabihe pesara shode khale jon fada beshe




اره انقدر موهاش ریخته متاسفانه شبیه پسرا شدهههه
خاله مینا
8 مهر 92 21:29
ااااا این پست کجا بود؟؟؟من ندیده بودمش خوب شد دیدم الان
عالی بود.کاش میومدین اصفهان.عاطی نمیاین اینجااااااااااا؟؟؟



وقتی میای خوب دقت کناصفهااااااااااان؟؟ماتایه تعطیلی میشه سریع میریم شمال یعنی انقدر دلتنگ میشم که فقط به شمال فکر میکنم الانم کلی دپرسم خیلی هوای شمالو کردممممممممممم..