مامان جون و باباجون ودایی جون
تو این هفته مامان رویا وباباجونمو دایی جون پویا اومدن پیشمون ... حیف که زود گذشت خیلی هم زوووووووووداصلا نفهمیدم که کی اومدن وکی رفتنولی خیلی خوش گذشت خیلی و این اومدن خیلی واسم ارزش داشتاولین روز که مامان اینا باذوق وشوق وارد خونه شدن ستیا چنان جیغ وگریه ای به راه انداخت که حال همه گرفته شدآخه مامانی شما که بیشتر عمر 4ماهت رو پیش مامان جون اینا بودی حالا انقدر بی وفا شدی که یادت رفت گلابم؟؟؟؟؟؟؟؟ البته یکم بدخوابی هم در این قضیه موثر بود..به هر حال شما بعد از خوابیدن وقتی که بیدار شدی کم کم خوش اخلاق هم شدی و دیگه شدی همون دخملیه ملوس خودم که ایشالا قلبونش بشم مننننننننتو این چند روز مامان رویا حسابی زحمت کشید وکلی غذا واسم درست کردو تو فریزر گذاشت ومن حالا حالا هاا نیاز به پخت غذا ندارم طبق معمولم کلی زحمت کشید ویه عالم وسیله از شمال اوردن والبته لباس خوشتل واسه شما(مرسی مامان جون وباباجونم) ایندفعه متاسفانه خاله ندا وعمو میثم نتونستن بیان ولی خیلی بیتابت بودن ومدام میگفتن موقع برگشت شما هم با مامان اینا بیاین شمال ولی خب نمیشد وبابا دانیال کار داشت ... ایشالا در اولین فرصت میریمسه شنبه هم حضرت معصومه مارو طلبید ورفتیم قم 8شب حرکت کردیم ووقتی برگشتیم خونه شده بود ساعت 2ونیم نصفه شب...خیلی شب خوبی بود واقعا حال وهوای روحانی بود رفتیم زیارت ونماز خوندیم و شام هم همونجا خوردیم وبرگشتیم ...این اولین زیارت ستیا از حرم حضرت معصومه واولین سفرش به قم بودتوی حرم انقدر ذوق میکرد جیغ میکشید وپامیکوبید که همه بهش نگاه میکردن ونازش میکردن همه هم میخواستن بغلش کنن منم که ترسو میگفتم نکنه دخملمو بدزددددددددددنخلاصه که واسه سلامتی همه نی نی ها وبخصوص ستیای نازنینم کلی دعاکردمبریم چندتا عکس ببینیم از این چند روز...
این تابو بابا دانیال واسه ستیا جونی خرید ولی هنوز زوده که بذاریمش اون تو ولی خب همون چند دقیقه ای هم که بود دوستش داشت
یه کم که میگذره شروع میکنه به خوردن تاب..نخور مامااااااااان
این لباس و دستمال سر روهم مامان رویا خرید البته یه شلوارم خرید که تو عکس نیست.مرسی مامان رویاجونم
مامان دامنتو نده بالااااااااا
کجارو نگاه میکنی مامان جونم؟منو ببین عسل خانومم
اهاااااااااااااااااا این شد خانوم خانوماااااااا..نگاهتو بخوره مامانراستی یه پشه نامرد شب هنگام دوتا لپ دخترمو خورد پشه ی بددددددددددد
السلام علیک یا حضرت معصومه
اینم چندتا عکس به سفارش خاله جون ندا که زحمت کشید واین تیشرت خوشتلو واسه ستیا عسلی خرید ولی هنوز اندازش نیست...خاله ندا مرسی عزیزم
دایی جون پویا وستیا خانومم قبل برگشت به ساری