ستیای نازنینمستیای نازنینم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

چراغ خونه ی ما

15ماهگی و تشدید حس استقلال طلبی

1393/5/24 17:20
نویسنده : عاطفه
971 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین دخترم در حالی 15 ماهگی رو پشت سر میگذاره که خیلی بیشتر از قبل میخواد که مستقل باشه و برای اینکار حتی با ما میجنگه...قبلا هم دوست داشت خودش غذا بخوره یا لیوان آب رو بگیره ولی اگه بهش هم نمیدادیم زیاد اصراری نمیکرد ولیییییییی الان دیگه از این خبرا نیست(نمیدونم چرا نمیتونم شکلک بذارم!!!!!!!!!)

باید و باید خودش لیوان رو بگیره باید خودش تلفنو دستش بگیره وخودش باید بستنی رو بخوره همینطور بلال و........همینکه میخوام چیزی بهش بدم پشت هم میگه بده بده بده بده انقدر میگه تا مثلا لیوان رو بدم دست خودش....

دیروز از حموم که اومدم دیدم سریع خودشو رسونده به من و میگه ب ب ب خلاصه منو برد تو پذیرایی دیدم با باباش نشستن دارن بستنی میخورن(آیکون بغل و ماچ و بوسه فشاری شدید)

جدیدا میخواد خودشو لوس کنه دستشو میگیره میاد پیشم میگه دد دد (یعنی درد)بعد قیافشم لوس میکنه منم دستشو بوس میکنم و نازش میکنم و اونم خوشحال میره(الهی قربونت برم مامان جان)

یه وسیله ش رو گم کرده بود بهش میگم ستیا کو؟ اول اطرافشو بعد باتعجب منو نگاه میکنه و میگه کو؟

آخر این ماه باید بریم بهداشت واسه چکاپ پایان 15 ماهگی بووووووووووووس

عاشقتم مامان جانم عزیزم

وقتی مامانم اینا زنگ میزنن ...

 

 

بیشترین قسمت خونه که ستیا ازش تردد میکنه!!!!!اینجاهم بهش گفتم ستیا بیا کارامل...عاشق کارامله

 

 

وبلال خورون...نوش جونت عسل خانوم

 

 

ستیا و استقلال در شیر خوردن...نصفشو خورد نصفشم ریخت رو زمین!!!!!

 

 

بهش میگم موش بشووووووووو....

 

 

ستیای نازنینم دیگه کلی واس خودش خانوم شده و تلشو خودش میذاره سرش

 

 

اینم دیشبه که ستیا خانوم حاضرشده که بریم پارک(قربون ژستت مامان جونم

 

 

توپو از اون دخترا گرفتی...

 

   

چون شلوار پات نبود زیاد سرسره بازی نکردی

 

 

خودش میخواست سه چرخشو هول بده

 

پسندها (6)

نظرات (19)

خاله جون ندا
24 مرداد 93 18:14
خاله جون به قربان شما که اینقد ناز داری چقد خانم شدی چقد بزرگ شدی عشقم انگار چند سال ندیدمت زودتر بیاین
عاطفه
پاسخ
خدانکنه خاله جون بوس برای شما ماهم خیلی دلتنگیم
الهه
25 مرداد 93 11:31
ستیاجونم عزیزم وای ک چقددلتنگتیم من ک هرروز عکساتومیبینم ونازت میکنم قربونت برم...آخ ک من فدای تو
عاطفه
پاسخ
مرسی خاله الهه منم دلم تنگ شدهخدانکنه
مامانی رویا
25 مرداد 93 14:55
فدات بشم دترم...خیلی دلم برات تنگ شد..با دیدن عکسات دلتنگیام کم نمیشه..زودتر بیاین..دوستت دارم به امید دیدار
عاطفه
پاسخ
ماهم دوست داریم مامان خوبم عزیزمایندفعه منتظریم شما بیاین
رومینا
25 مرداد 93 16:45
مبارک باشه خانوم مستقل . قربونت بشم که خودت میخوای دوچرخه ات رو هول بدی . ما هم از این گرفتاری ها داشتیم هر جا میرفتیم رادوین میخواست خودش کالسکه راه ببره و ما فقط بارکشی میکردیم موش موشی من موش نخوردت شیطون خانوم و قرطی خانوم .
عاطفه
پاسخ
مرسی رومینا جونالانم بغلم نشسته و میگه موس باید دست من باشه
مامان مینا
26 مرداد 93 22:31
ای جانم خوشگل خانم خوشتیپپپ کارنم همینه قاشق دست میگیره خودش غذا بخوره ولی تا قاشق به دهنش برسه هیچی تو قاشق نمونده عزیزم دخملی موهاشم داره بلند میشهکارن خیلی زود موهاش بلند میشه برا فرشته کوچولو
عاطفه
پاسخ
مرسی میناجووووووناهههههههه موهاش بلند شدهه خداروشکر به چشم خودم که زیاد نمیاد
مامان اعظم
28 مرداد 93 16:03
عزیزه خاله...داری خانوم میشی زهرا هم بلال دوست داره و اگر یکی بدی دستش یک ساعتی سرگرمه
عاطفه
پاسخ
مرسی خاله جون...بوس واسه زهراجون و مامانش
مامان پوریا
28 مرداد 93 21:13
سلام عزیزم...ستیا جون واسه خودش خانمی شده ماشالله به این گل دختر
عاطفه
پاسخ
ممنونم عزیزمپوریاجون رو ببوس
ابجی سجا
29 مرداد 93 12:05
کوه میشوم برایت... یک بار بگو دوستت دارم تا هزار بار تکرارش کنم
عاطفه
پاسخ
ابجی سجا
29 مرداد 93 12:18
دلم کمی تو را... دروغ چرا؟؟..... خیلی تو را می خواهد...
عاطفه
پاسخ
ناهيد
30 مرداد 93 8:05
ايييييييخدااا جان دلم يعني من عاشق اين نازنين دخترتم كه انقدر مستقله أيكون ماچ فشأري و كلي قلب
عاطفه
پاسخ
مرسی ناهید جونم لطف داری
گل اندام بانو
1 شهریور 93 1:01
عزییییییییییییزم قربونت.
عاطفه
پاسخ
مامان امیرصدرا
1 شهریور 93 5:56
عاطفه
پاسخ
مامان طاها
2 شهریور 93 19:14
نازتو بخورم خوشگلم. موهاتم بلند شده ها اونایی که باهات تلفنی صحبت میکنند چه ذوقی می کنند.
عاطفه
پاسخ
مرسی خاله جوناره ذوق میکنن شدید
محمدحسین
2 شهریور 93 23:14
ستیای عزیزم با حس پرسپولیسی بودنش جذابه فداش بشم که دیگه بزرگ شده.....یه عالمه بوس به ستیا
عاطفه
پاسخ
دخترم استقلالیه
رومینا
5 شهریور 93 14:20
سلام عاطفه جون خوبی ؟ کجایی دلمون براتون خیلی تنگ شده . شمالی؟ خواستم زودتر بیام روز دختر رو به دختر گلت تبریک بگم دوستون داریم زیاد .
رومینا
5 شهریور 93 22:07
عاطفه جون خوبی کجایی؟ دلمون براتون تنگ شده اخههههه. خواستم زودتر بیام روز دختر رو به دختر گلت تبریک بگم .
عاطفه
پاسخ
سلام رومیناجون ممنون که بهمون سرزدی و به یاد ستیا هم بودی مرسی از تبریکت
فریده مامان آیهان
6 شهریور 93 7:06
ستیا گلم روز دختر مبارک
عاطفه
پاسخ
ممنونم خاله جونممممممممم
رومینا
8 شهریور 93 9:53
کجایی عاطفه جون ؟ نگرونم کردی ر
عاطفه
پاسخ
عزیز دلمممممشرمنده ام شمال بودم تازه برگشتم
مامان مینا
10 شهریور 93 9:47
تنبل خانوم کجاییی دلمون براتون تنگ شده زودی بیا
عاطفه
پاسخ
سلام مینا جون چشم عزیزم ولی از تنبلی نبود شمال بودم